۱۳۸۸ آذر ۲۶, پنجشنبه
۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه
۱۳۸۸ آذر ۱۲, پنجشنبه
آزادی کُردستان
کُردستانی که من در آن زندگی میکنم هیچگاه از دست دشمنان آسوده نبوده است. درتاریخ کُردستان سراسر خشم وخونریزی علیه این ملت مظلوم به چشم میخورد که همگی ناشی از دشمنی حکومتهای روی کارآمده ایران بانژادی است که حکومت اولیه ایران ،ماد را بنا نهادند .چه کسی میداند این همه دشمنی از کجاسرچشمه گرفته یامربوط به کدام برهه از تاریخ میباشد،دشمنی ای که بارها به قصدنابودی کلی این ملت بزرگ ریشه های آنرا هدف قرار داده است.
درمیان این جنگها و کشتارها همیشه فریادهای به گوش خورده اند که به بهانه ی دادخواهی سرداده شده اند ولی بدبختانه همگی سرکوب شده اند.
در تاریخ مشاهده کرده ایم که چگونه یکی از حکومتهای بزرگ کُردستان بدست رضا شاه پهلوی خونخوار ازبین رفت حکومتی که بدست سرکرده بزرگ کُرد یعنی قاضی محمد در مهاباد به پا خاست تا ظلمی راکه این همه سال بر مردم کُرد روا داشته بودند را از بین ببرد ،امّا خونخوار بزرگ رضاشاه پهلوی ریشه های آنرا نابود کرد وقاضی محمد بزرگ را به دار آویخت ونام اورا تا ابد در تاریخ کُرد زنده نگه داشت.
در همه ی سالهای بعد از ازبین رفتن این حکومت بزرگ مردم کُرد دست از فعالیت برنداشتند چنانچه امروز هم این فعالیتها به چشم می خورد که میبینیم رژیم جمهوری اسلامی غاصب فعالان کُرد رادستگیر و به اعدام محکوم میکند.
آیا زمان ان نرسیده که جهانیان این فجایع را که در کُردستان رخ میدهند رامحکوم کنندوراه را براین بشرستیزی ببندند.
این رژیم باکدام حق فعالان کُرد رادستگیر وشکنجه میکند.در کدام قانون نحص نوشته شده که مردم کُرد نمیتوانند برای خود حکومتی مستقل داشته باشند وفقط این ملّایان بی همه چیزو جنایتکار باید بر آنها حکومت کنندو چراباید شخصیتهای مهم کُرد(از جمله: عبدالرحمن قاسملو وسعید شرفکندی)بدست این وحشیان شهید شوند مگر این افراد چیزی جز حقوق ضایع شده ی این ملت را خاستار بودند آیا این افراد به حریم مردم تجاوز کرده بودند یا مانند سران این رژیم، جانی و آدم کش یا تروریست بودند. خیر این افراد(قاسملو و شرفکندی) سران مردمانی بودند که فقط از راه گفت وگو ورایزنی خواستهای ملت خودرا به گوش دنیا می رساندند ولی سران این رژیم استبدادی با وحشیانه ترین صورت ممکن این دلیر مردان را ترور کردند .
هر روز که میگذرد میزان جنایت علیه کُردها درایران چند برابر میشود، هرروز عده ای از جوانان فعال ما به اعدام محکوم میشوند.
هر روز جوانان بیشتری از خاک و وطن خود آواره میشوند ،جوانان ما هر روز زندگی شان زیر دستان
بی مروت سران رژیم خونخوار جمهوی اسلامی سخت تر میشود.
باهمه این جنایتها علیه ما، این رژیم باید بداند که ما راه خود را انتخاب کرده ایم وتا آزادی تمام باز نخواهیم ایستادو قطره قطره ی
خون خود رافدای خاک اجدادی خود میکنیم، سران این رژیم خونخوار باید بدانند که ماهرگز از فعالیت باز نخواهیم ایستاد حتی اگر روزی برسد که از آواره شویم.ما در طول تاریخ برای آزادی خون داده ایم وتا ابد هم خون خواهیم داد باشد روزی که آزاد شویم واز چنگال این گرگهای درنده رهایی یابیم .
۱۳۸۸ آذر ۱۰, سهشنبه
اعدام
دردنیایی که دموکراسی
حرف اول رامیزند وانسان مبنای همه چیز است آیا درست است با دید خفت وخواری به انسان نگاه کرد آیا درست است انسانهای بی گناه را کشت وآنها را به دار آویخت وخانواده ای را بدون سرپرست رها کرد آیا درست است جوانان بی گناه کرد را بدون هیچگونه جرمی که درخور مجازات باشد مجرم شناخت وآنها رابه اعدام محکوم کرد.
یعنی خون جوانان ما آنقدر بی ارزش است که به بازیچه آخوندهای این حکومت تبدیل شده است که هرکسی رادلشان خواست پای چوب دار میفرستند پس دموکراسی که ا آخوندها از آن دم میزنند کجا رفته است .
آیا
می توان این همه ظلم وجنایت وحشیانه را نادیده گرفت وبی خیال از کنار آنها گذشت یا باید با آنها جنگید وفریاد خون خواهی سر داد.
تاکی بایدنشست ودست روی دست گذاشت وبه به این ظالمان خونخوارنگاه کرد وحسرت خوردآیاوقت آن نرسیده کاری بکنیم و نگذاریم خون جوانانمان پایمال شود .آیا باید نشت ودید که خون بی گناهان از دست این وحشیان بچکد واقعاوقتش نرسیده کاری بکنیم وخود را ازاین فلاکت نجات بدهیم واین حکومت شوم را برچینیم.
اعدام کلمه ای است که مردم از ترس آن نمی توانند هیچگونه اعتراضی نسبت وحشی گریهای جمهوری اسلامی انجام بدهند هر کسی هم اعتراضی داشته باشد باید خود را بالای دار ببیند.
درزندانهای این رژیم بی گناهان زیادی هستند به انتظار اجراشدن حکمشان نشسته اندویا چنذین نفرکه حکمشان اجرا شده وبی گناه کشته شده اند.
کم نیستند افرادی که ازاین همه ظلم وجنایت خسته شده وبه تنگ آمده اندولی ازترس این خونخواران نم توانند که حرفی بزنند
«قانون اساسی طنزی پايه واساسی درماهیت جمهوری اسلامی»
این عبارت چیزی نیست که با دیدن اعدام های بی رحمانه ی اخیررژیم خون خوارایران به مغزخطورکرده باشد بلکه سی سال است دردرون وماهیت جمهوری اسلامی عجین شده است ودرباطن وظاهرش به نمایش درامده است.
صف انتظاراعدام جوانان پاک وبی گناه این مرزوبوم به جرم حق خواهی درواقع تئاترونمایشی ازپیش کارگردانی شده برای ایجاد ترس وهراس درفعالین ومبارزین راه آزادی ودریک کلام مردم آزادیخواه می باشدمردمی که خواستارحقوقی به نام حقوق بشر می باشندوقرن هاست قدم در راه دستیابی به ان گذاشته اندهنوز هم موردظلم وستم از طرف رژیم عبا وعمامه ی ایران قراردارند و با آنهامثل یک انسان رفتارنمی شود.رژیمی که ازهمان ابتدا با ریختن خون های پاک مردان کرد این سرزمین ووارثان فرهنگ وتمدن کهن ایرانی شکل گرفت وتا همین الان هم این روال را ادامه داده است.
سرانجام روزی که این تئاتر سراسرتراژدی تمام شودبینندگان خون برچشم جاری پیکره ی صحنه ی بازیگران آن را درهم خواهندشکست وصفحه ای از تاریخ را رقم خواهند زد که پر ازصبرجان های به لب رسیده، فریادهای در درون خفه شده، ظلم های ناروا روا داشته، وخون های به ناحق ریخته شده بوده است سرنوشتی شوم ودامن گیرکه سایر رژیم های دیکتاتور صفت را نیز اینگونه از میدان بدر کرده است به امید روزی که حق هیچ حق طلبی ضایع نشده وندای هیچ بی ندایی و نوای هیچ بی نوایی بی جواب نماند.
حقوق بشروبشر بی حقوق،تسبیح دست آخوندها
توی این سی سال هیچ لغتی به اندازه ی بشر وحقوق بشر بی ارزش نشد ورنگ نباخت.
چه بسیار بودند کلیدهای بهشت وبهشت های بی کلید وجوانان تسبیح شده ی دست آخوندها
چه بسیار بودند حرف های چرت وپرت وسخنان مفت ومرحبا و گوش های خالی وتحریک پذیر،چه بسیار بودند خون های به اصطلاح برای خدا ریخته شده و قربانی های برای خدا کشته شده از طرف خدانشناسان وخدا بی خبران،چه بسیار بودند لشکریان بی زبان وگوش به امر امام زمان وبی توجه به زمان.
اینگونه بود که مردم را تسبیح خود کرده وبه میل خود گرداندند،کُرد سر بریدند وگفتند کُردها سربرند(فیلم وعکس قتل عام های فجیع بسیاری از کشتارهای دست جمعی مردم غیر مسلح با برچسب ضدانقلاب در روستاها ومناطق کردی مانند:قارنه وقلاتاسیان و...موجود میباشد)
18هزار جوان پاک وتسبیح شده را روی خط راستی از مین هاعبور دادند وگفتند خرمشهر را خدا آزاد کرد،در واقع ان روزها بازار گرمی برای تسبیح وتسبیح فروشی ها وآخوندهای تسبیح گردان بودو فقط همان عبارت معروف جایش خالی بود که ملتی که تاریخ نداند محکوم به تکرار انست انقلابی که هیچ تحولی از نظر خواسته های مردم به وجود نیاورد وتنها در آن یک انتقال دیکتاتوری صورت گرفت ،خلاصه ی کلام در این سی سال یه مشت اخوند خرفت واحمق فقط خواست وایده های خود را به جامعه تزریق کردندونظر مخالف انها نظرهای منتسب به کفارودشمنان غرب وشرق بوده است،آن قدردر این مدت سیاهکاری کردند که آخر همه ی مردم ایران ذغال فروش شدندو تا انتهای راه سیاه بختی را رفتند.
حال با بررسی دوره هایی که هر حکومت دیکتاتوری طی میکند ببینیم که این رژیم در کدام دوره دست وپا میزند؛
1- غصب حکومت(به دست گرفتن تخت حکومت با اعمال زور وریختن خون )
2- پیایش مشکلات دامن گیر واساسی(به علت نبود برنامه و انجام اعمال خودسرانه وشخصیت دیکتاتوری،مشکلاتی مانند:افزایش بیکاری،گرسنگی،فسادواختلاص و…دامن گیر مردم می شود)
3- تظاهر به اصطلاحات(چیزی که در این نوع حکومت ها به صراحت بیان می شود اما هیچ وقت شکل حقیقی به خود نمی گیردو میشه گفت که یه نوع وقت کشی است چرا که در حکومت های دیکتاتوری ظرفیت اصطلاحات وجود نداردواصطلاحات با اساس این نوع حکومت ها مخالف است)
4-یاس وروی گردانی مردم(در این دوره امید مردم برای گذر از دوره ی سخت به وجود آمده به دوره ی بهبود وضعیت به یاس وناامیدی تبدیل می شود)
5- ابرازمخالفت مردم(در این دوره ابرازمخالفت به شیوه های مختلفی صورت می گیردو در واقع بسته به فضایی که جامعه در آن قرار دارد می باشد)
6- سرکوب شدید مخالفان(در این دوره از هیچ گرزی برای سرکوب مخالفان صرف نظر نمی شوداین مرحله قربانی میگیردو برای عبور از این دوره قربانی لازم است)
7-انتقال قدرت(پس از اینکه حکومت دست وپای خود را گم می کندو آیه ی یاس خود را برای اخرین بار می خواندوآماده ی براندازی می شود)
حال با بررسی حکومت های دیکتاتوری می توان تمام این دوره ها را در ان ها مشاهده کردحکومت هایی مانند:صدام وشاه ایران هم این دوره ها را طی کرده اندهرچند که طی کردن هریک از این دوره هادر آن ها زمان های مختص به خود راداشته اندولی هر کدام در طی کردن این دوره ها مشترک بودند.
نگاهی به وضعیت فعلی رژیم دیکتاتوری ایران را ثابت می کند که این رژیم در دوره های پایانی عمر نکبت بار خود میباشد.